بررسی موضوع ارتداد در سوره مبارکه مائده
یادداشتهای نظامسازی
تیرماه ۱۴۰۲
سوره مبارکه مائده پس از سوره مبارکه فتح و طبق روایتى تمام آیات آن در حجه الوداع و بین مکه و مدینه بر پیامبر گرامی اسلام نازل شده است. به عبارتی آخرین نکات و مطالبی است که از طریق وحی انبائی در اختیار جامعه مؤمنین قرار گرفته است، جامعهای که از این پس بدون حضور رسول گرامی اسلام نه تنها حق بازگشت به اعقاب و گذشته خود را ندارد که باید بر اساس مفاهیمی که طی این ۲۳ سال در اختیارش قرارگرفته مسیر حرکت خود به سمت کمال را با قدرت ادامه دهد.
با این نگاه سوره مبارکه مائده که از سورههای مدنی است در صدد است بایستههای حاکمیت فراگیر دین در همه عرصههای زندگی بشر را به او گوشزد کرده و آسیبهای احتمالی این مسیر بر حذر بدارد.
در آیه اول سوره مبارکه مائده میخوانیم:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَهُ الأنْعَامِ إِلا مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ ﴿١﴾
ای اهل ایمان! به همه قراردادها [یِ فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، نذر، عهد و سوگند] وفا کنید. [گوشتِ] چهارپایان جز آنچه [در آیات بعد، حُرمتش] بر شما خوانده میشود برایتان حلال است، [و توجه داشته باشید که] نباید شکار را در حالی که مُحرم [به احرام حج و عمره] هستید، حلال بشمارید؛ یقیناً خدا آنچه را بخواهد [بر پایه علم و حکمتش و بر اساس رعایت مصلحت شما] حکم میکند. ( 1 )
خداوند اراده خود (که تکوین عالم بر آن استوار است) را به صورت حکمهایی تشریعی جاری میکند. بنابراین هر آنچه از احکام در این عالم تشریع شده ناظر به قانونی تکوینی است. متاسفانه تصور رایج انسانها از دین امری اعتباری است. چرا که ما در زندگیمان قوانینی تشریع میکنیم که ورای آنها هیچ حقیقت تکوینیای وجود ندارد. به عنوان مثال اگر خداوند در این سوره خوردن خون و گوشت خوک را حرام کرده برای دور کردن انسانها از خبائث است. یعنی حقیقت تکوینی حکم حرمت خون و گوشت خوک، اراده خداوند بر طیب سازی انسانها و دوری آنها از خبائث است.
از طرفی هر حکمی که برای انسانها تشریع شده برای آنها عقدی(التزام و انضمام) ایجاد میکند چرا که برگرفته از اراده تکوینی خداوند است. درست است که انسانها در اجرای احکام خدا( که تشریعی هستند ) مختارند اما در مورد نتیجه آنها اختیاری نداشته و محکوم به نتایجی هستند که تکوین عالم را شکل میدهد.
میزان عقدها در انسانها وابسته به میزان استطاعت آنهاست. هر چه فرد استطاعت بیشتری داشته باشد خود را بیشتر در انضمام احکام قرارخواهد داد. توضیح اینکه اراده خداوند همه عالم هستی را شامل میشود، به عبارتی هستیْ خود جلوهای از اراده خداست، و بنا بر آیه ۱ استمرار اتصال به این اراده در قالب احکام تشریعی تبیین شده است(یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ). یعنی انسان با پذیرش و اجرای احکام تشریعی خداوند خود را در راستای اراده الهی قرار میدهد. حال سؤال اینجاست که اگر اراده خداوند همه عالم را شامل میشود پس برای تمام شئون آن نیز احکامی جعل کرده است، در این صورت نسبت انسان، احکام و اراده خداوند چگونه خواهد بود؟ پاسخ این است که هر چه میزان استطاعت انسان افزایش پیدا کند میزان عقد و التزام او به احکام الهی نیز افزایش پیدا خواهد کرد، هر چه فرد استطاعت بیشتری داشته باشد خود را بیشتر در انضمام احکام قرارخواهد داد. البته این انسان میتواند از این مسیر سر باز زده و خلاف اراده الهی را اختیار کند اما نمیتواند نتیجه را تغییر داده و خود را از تبعات انتخابش نجات دهد.
… الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإسْلامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لإثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿٣﴾
حال که این دین خداوند به نهایت درجه اکمال رسیده و خداوند نعمت را بر انسانها تمام کرده، انتظار این است که مؤمنین، کتاب خدا را اقامه کرده و در اجرای احکامی که از طریق دین در اختیارشان قرار گرفته بر عقد و میثاقهای خود پایبند باشند و بر پایه دین اسلام همه عرصههای زندگی فردی و اجتماعی را اداره کنند. به بیان دیگر این سوره سورهی تثبیت در دینداری است.
عدم پایبندی به این عقد و میثاق و نداشتن برنامه مناسب برای رسیدن به چنین امر مهمی جامعه اسلامی را دچار آسیبی به نام «ارتداد» خواهد کرد.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿۵۴﴾
ای اهل ایمان! هر کس از شما از دینش برگردد [زیانی به خدا نمیرساند] خدا به زودی گروهی را میآورد که آنان را دوست دارد، و آنان هم خدا را دوست دارند؛ در برابر مؤمنانْ فروتن اند، و در برابر کافرانْ سرسخت و قدرتمندند، همواره در راه خدا جهاد میکنند، و از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای نمیترسند. این فضل خداست که به هر کس بخواهد میدهد؛ و خدا بسیار عطاکننده و داناست. (54)
ارتداد از ریشه «ردد» به معنای رعایت نکردن ارادیِ عقد و میثاقی است که بر عهده مؤمنان قرارداده شده است. به بیان دیگر مراجعه نکردن به کتاب و حکم خداوند است علیرغم مؤمن بودن.
ارتداد در ادبیات قرآن اعم از مفهوم ارتداد فقهی است. ارتداد فقهی به معنای پذیرش دین و سپس بازگشت از آن به جهت وهن و تمسخر دین است، اما این مفهوم در قرآن به معنای مطلق برگشتن است. بنا بر سوره مبارکه مائده انسانی مشمول مفهوم ارتداد میشود که کتابی را پذیرفته و عقد و میثاق بسته که قوانین زندگی خود را بر اساس آن استوار کند اما به دلایل مختلف از این کار امتناع میورزد. این ماجرا فارغ از ابعاد فقهی، ابعاد فرهنگی و اجتماعی دارد. باید بررسی کرد چه میشود که در جامعه اسلامی علیرغم اینکه کتاب نازل شده و احکامی در اختیار انسانها قرارگرفته و دین و برنامه کمال بشر به نهایت کمال خود رسیده است، عدهای به این منابع مراجعه نکرده و بر اساس احکامی غیر از احکام خداوند عمل میکنند، حال آنکه پیشتر توضیح داده شد، بنا بر آیه ۱ وقتی جریان اراده خداوند همه عالم هستی را شامل میشود احکام او نیز تمام شئونات عالم را در تمام زمانها در برخواهدگرفت.
پس از بررسی آیات سوره و توجه به مفاهیمی که به موضوع ارتداد دلالت میدهند میتوان فهمید ارتداد جلوهها و ریشهها و نتایج مشخصی دارد که میتوان آنها را به این صورت طبقهبندی و تشریح کرد.
خداوند در قالب دو ماجرا خواستهاست انسانها را با مفهوم ارتداد، ریشهها و تبعات آن آگاه کند: یکی ماجرای ارتباط بنیاسرائیل و حضرت موسی و دیگری ماجرای یهود و نصاری و پیامبر گرامی اسلام. ماجرای اول قصد دارد نحوه وقوع ارتداد در زمان پیامبر را تبیین کرده و مؤمنین زمان رسول خدا را نسبت به ارتداد هشیار کند. و ماجرای دوم میخواهد نحوه ارتداد را سالها پس از رسول الهی تبیین کند.
با این رویکرد میتوان جلوههای ارتداد را در سوره مبارکه مائده به این صورت طبقهبندی کرد:
- تحریف کلام از موضع.
- با ایجاد اختلاف در مفاهیم پایه قصد دارند شرایط را به گونهای جلوه دهند که شرایط تحقق احکام شکل نگرفته و اساساً حکم از موضعش خارج شود. نوعا اختلاف انسانها در مفاهیم است نه در تعیین مصادیق، همین موضوع زمینهساز تحریف کلام از موضع آن است.
- تحریف کلام بعد از موضع .
- در اینجا مصداق تعیین شده و موضع کلام مشخص شده است اما افراد با تشکیک در مصداق کلام را تحریف میکنند.
- پنهان کردن کتاب خدا
- در این حالت نیز حکم خدا از اساس نادیده گرفته شده و اصلا به آن رجوع نمیشود.
با سه مورد فوق میتوان در ارتداد حصر ایجاد کرد:
- نادیده گرفتن حکم کتاب
- خارج کردن حکم کتاب از محلی که برای آن وضع شده
- خارج کردن حکم و موضع آن از شرایط موجود
نتیجه سه رویکرد فوق چیزی نیست جز حکم نکردن بر اساس آنچه خدا نازل کرده و پر واضح است که این اتفاق به معنای حکم نکردن نیست چرا که فرایند زندگی انسانها با حکم جلو میرود و انسانها کارهایشان را تعطیل نمیکنند، و این یعنی احکام را از جایی دیگر اخذ خواهند کرد (حکم کردن به غیر از کتاب خدا)
ریشههای حکم نکردن بر اساس کتاب خدا را میتوان در رفتارهای دو گروه جستجو کرد:
- افراد بیمار دل: این گروه به دلیل تمایلات درونی که نسبت به دستگاه کفر دارند ولایت آنها را اتخاذ کرده و سررشته امور را به آنها میسپارند. در این مسیر آنچه بیش از همه به آنها کمک میکند رفتارهای گروه دوم است.
- اهل ایمان متعصب و بیفکر: این افراد با ایجاد تصویری غلو گونه از دین، رسول و اولیاء الهی علاوه بر ایجاد جایگاهی دستنیافتنی برای این مفاهیم، مسیر را برای گروه اول(افراد بیماردل) هموار کرده و به آنها اجازه میدهند جامعه را به سمت پذیرش ولایت غیر خدا در احکام فردی و به خصوص احکام اجتماعی سوق دهند.
رفتار دو گروه فوق همچون یک قیچی دولبه دین را از صحنه روزگار کنار خواهد گذاشت. به عبارتی دیگر آنچه بیش از همه جامعه دینی را تهدید میکند عناصر درون حکومت دینی هستند نه عوامل بیرونی، با توجه به اکمال دین عوامل بیرونی به تنهایی قادر به حذف دین و دینداری نخواهند بود بلکه عملکرد نادرست عوامل داخلی هستند که ضربه کاری را بر پیکره جامعه دینی وارد خواهند کرد.
از طرفی میتوان عوامل زمینه ساز ارتداد در این افراد را اینگونه بر شمرد:
- ترس از تبعات اجرای دین در مواجهه با دشمن / عافیت طلبی
- درک ناقص از قدرت خدا / نسیان حظ
- تبعیت از هوای نفس
تبعات و آثار سوء ارتداد را نیز میتوان اینگونه بیان کرد:
- جایگزینی قومی دیگر و از دست رفتن فرصت جهاد و محرومیت از برکات آن
- محرومیت از رحمت خداوند
- قساوت قلب
- گمراهی از راه اعتدال و مسیر بدون انحراف(سواء السبیل)
- محرومیت از نعمت اخوت؛استقرار کینه و دشمنی میان آنان تا روز قیامت (فَأَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ)
- از دست دادن نعمت رسول(فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ)
- آوارگی در زمین(یَتِیهُونَ فِی الأرْضِ)
- عدم طهارت قلب و خزی دردنیا و عذاب آخرت