//گزارش پنجمین گردهمایی مدرسه اسماء الحسنی؛ نگاه به منظومه هستی از منظر قرآن کریم 21 خرداد 1403

گزارش پنجمین گردهمایی مدرسه اسماء الحسنی؛ نگاه به منظومه هستی از منظر قرآن کریم 21 خرداد 1403

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین

اللهم صل علی محمد و آل محمد 

 

بناست گردهمایی این دفعه مدرسه اسماءالحسنی، با موضوع جدیدی برگزار شود. دو گردهمایی قبل با موضوع علم بود که هم محتوای هر جلسه آن، عالی و نغز بود و هم نتیجه نهایی فوق­العاده، چرا که استاد اخوت در آن جلسه، بابی پیش روی مشتاقان پژوهش گشودند که از آن بوی جهاد علمی استشمام می­شد و ادامه­ آن بحث‌­ها منوط شد به انجام کارهایی. (برای اطلاع بیشتر به گزارش گردهمایی‌­های سوم و چهارم مراجعه نمایید)

برگردیم به گردهمایی پنجم. برای این گردهمایی، خانم اسدی که مسئول کارگروه تدبر در هستی است، موضوع جلسه را با استاد هماهنگ کرده است. در واقع، عنوان «نگاه به منظومه هستی از منظر قرآن کریم» با کتاب­‌های پنجگانه مجموعه تدبر در هستی ارتباطی تنگاتنگ دارد.

جلسه را خانم مفیدی شروع می­‌کند. اشاره خیلی کوتاهی به کارگروه و اتمام مطالعه اولین کتاب تدبر در هستی، یعنی کتاب تدبر در اسما، می­‌کند و خبر می­‌دهد که این جلسه، جلسه جمع بندی و پرسش و پاسخ این کتاب است. سپس، متن کوتاه و زیبایی را می‌­خواند. متنی که از یک شور و شوق برای جلسه و سوال از استاد شروع می­‌شود. بعد، نخ سوال را می­‌گیرد و مخاطب را متوجه سرِ نخ می­‌کند؛ اولین سوالی که در عالم مطرح شده است. سوال ملائکه از محضر خداوند، پس از خبری که خالق هستی، از خلقت جدیدش می‌­دهد و پاسخی که مربوط می­‌شود به علم اسمای پدرمان، پدر تمام آدمیان و ظرفیتی که ما از پدرمان به ارث برده‌­ایم. تحسینش می‌­کنم، هم قلمش خوب است و هم متن مرتبط و زیبایی با موضوع تدبر در اسما نوشته است. الحق که شروع خوبی بود برای جلسه.

استاد اخوت، بعد از سلام و صلوات و یاد کردن از مردم فلسطین، بدون مقدمه می­‌روند سراغ توضیحی راجع به کتاب­‌های تدبر در هستی. صحبتشان را با توجه دادن مخاطبان به علوم پایه آغاز می­‌کنند، اینکه دستاوردهای بشر و پیشرفت­‌هایش وابستگی تام دارد به علوم پایه. از چیستی علوم پایه می­‌گویند که «بی‌­تردید افراد، علومی را که به تشخیص قوانین پدیده­‌ها می‌­پردازد، علوم پایه می­‌دانند، مانند ریاضی، زمین‌­شناسی، زیست‌­شناسی و … .». اما بلافاصله، خبر می‌­دهند از سوالی که در ذهن خودشان بوده است، سوالی که ایشان را به سمت مجموعه تدبر در هستی برده است؛ «از منظر خدا و قرآن، علوم پایه چیست؟ در قرآن علوم پایه چطوری معرفی شده است؟» و ادامه می­‌دهند:

  • اینکه خدا به این سوال که «علوم پایه چیست؟» چه پاسخی می­‌دهد، شد مبنای پژوهش من.

در توضیح این سوال و ارتباطش با تعریف عمومی علوم پایه که گفتند، تأکید می­‌کنند که طبیعتا نباید انتظار داشته باشیم که در قرآن، از فیزیک و شیمی و .. صحبت کند، اما اگر علوم پایه واقعاً اینقدر اهمیت دارد که پیشرفت نوع انسان وابسته به آن است، حتما باید در قرآن، درباره‌­اش چیزی گفته شده باشد. درباره پنجگانه تدبر در هستی و نام­‌های آنها هم این توضیح را می‌دهند که علوم پایه در قرآن را به شکل کلمات پایه و اساسی در نظر گرفته‌­اند که علوم را تشکیل می­‌دهند و با استقرایی که داشته‌­اند، به 5 کلمه اسماء، کتاب، کلمه، کلام و آیات رسیده­‌اند (عکس تخته اول). در ادامه توضیحاتشان به این هم اشاره می‌­کنند که با اینکه این تحقیقات و کتاب‌­ها مربوط به 15 سال پیش است، اما در 2، 3 سال اخیر نیز که به صورت بنیادی روی این بحث­‌ها بررسی و مطالعه داشته‌­اند، نتوانسته‌­اند به این 5 کلمه، کلمه دیگری را اضافه کنند و اتقان آن برایشان روشن‌تر از قبل نیز شده است.

شباهت و تفاوت بین علوم پایه در قرآن و علوم پایه غربی؛ شرح کوتاهی می­‌دهند که نظرم را جلب می­‌کند:

  • اینها یک نظام فکری ایجاد می­‌کند شبیه نظام فکری­‌ا‌ی که علوم اروپایی دارند، با این تفاوت که وقتی شما می‌گویید نظام اسماء یا بقیه اینها رو مطرح می­‌کنید، اینها خیلی مهیمن هستند و واقعا پایه همه علومند. درصورتی که ممکن است در علوم پایه غرب، مثلا ریاضی در روانشناسی یا جامعه شناسی نقشی نداشته باشد، اما این اسماء هم در ریاضی نقش دارد و هم در روانشناسی. ممکن است آنها در جاهایی پایه نباشند، اما در پایه بودن اینها شکی نیست.

به نظرم می‌­رسد این حرف (حتی اگر هم صرفاً بتوانیم به عنوان ادعا بپذیریمش) حرف بزرگی است و افسوس می­‌خورم که چنین جنگی داریم و آنگونه که شایسته است، قدرش را نمی‌­دانیم.

سوال و جواب­‌های خوبی مطرح می‌­شود. در بین پاسخ‌­ها، استاد به اصلی که این پژوهش مبتنی بر آن بوده است، اشاره می‌­کنند؛ «قانون شناخت اشیا از ناحیه بالا و سیطره­‌دار» و آن را پای تخته هم می‌­نویسند (عکس تخته اول).

حالا نوبت آن است که نسبت اشیاء را با این 5 کلمه، که پایه و اساس خواندند، مشخص کنند (عکس تخته دوم تا پنجم). اولین آنها، اسماست. ارتباط بین شیء و اسم خدا را در نمایان شدن وجه و جهت خداوند در آن شیء بیان می­‌کنند. به عبارتی، همه اشیاء را وجه الله معرفی می­‌کنند. هر شیئی را در کتاب می‌­دانند؛ یعنی کتاب را ظرف وجود آن شیء در نظر می‌­گیرند، به نحوی که  از این طریق می­‌توان هم به خاستگاه و هم به خواص و مقدراتش پی برد. در خلال صحبتشان هم به اهمیت بیشتر کتاب، از بین این 5 کلمه، در علوم پایه تأکید می­‌کنند. ارتباط شیء با کلام یا قول خدا را در ایجاد شدنش بیان می­‌کنند. بحث فطرت در انسان  را هم ذیل ارتباط شیء و کلام مطرح می­‌کنند. سوالات و جواب­‌های دیگری هم اینجا مطرح می‌­شود، پای رحمت خدا و بهشت و جهنم هم به این بحث باز می­‌شود و استاد توضیحات خوبی می­‌دهند.

بعد، نوبت به توضیح ارتباط شیء با کلمه می‌­رسد. تأثیر و تأثری که شیء در عالم دارد، همان­‌هایی که منجر به شکل­‌گیری فرایندهایی بین اشیاء شود، مربوط به حوزه کلمه است. استاد برای توضیح بیشتر، مثال­‌هایی از سلول­‌های بدن انسان و آب، از جهتی، و مباحث مطرح شده در کتاب تدبر کلمه به ویژه درس مربوط به سوره طارق را از جهت دیگر مطرح می­‌کنند. برای روشن شدن اهمیت تسلط بر کلمه نیز به این نکته اشاره می­‌کنند که مسلط شدن بر روی کلمه، جامعیتی نسبت به علوم به فرد می‌­دهد.

صحبت­‌های حضار و سوال و جواب‌­هایشان با استاد، تکثر و تنوع زیادی پیدا می­‌کند. گویی خاصیت زایش و تکثیر کلمه در جلسه هم موثر واقع شده است!

یکی از سوالات حضار، از کلمه قبلی یعنی کلام است. به استاد می‌­گوید که در توضیحشان بیشتر از آن که کلام پررنگ باشد، قول پررنگ بوده و از دلیل انتخاب کردن «کلام» به جای «قول» سوال می‌­کند. این سوالش باعث می‌­شود که استاد به دستاورد بزرگی اشاره می­‌کنند که دست­یابی به سه تایی کلام، نطق و قول است. تفاوت­‌هایشان را مبسوط توضیح می­‌دهند. همین سوال خوب، باعث می‌­شود استاد به ارتباط شیء و کلام از وجه دیگری هم اشاره و آن را به تخته هم اضافه کنند.

  • هر شیئی را که فرد بخواهد دارای ویژگی خاص بکند، از کلام باید سخن بگوید.

و این را هم در تکمیل می­‌گویند: «در واقع، خاصیت کلام، اثربخشی است.»

در خلال همین گفت­‌وگوهای شکل‌­گرفته بعد از بیان ارتباط شیء و کلمه، استاد اشاره‌­ای به فلسفه کرده و عنوان کرده بودند که این بحث­‌ها هم مثل خواندن فلسفه است، اما یک فلسفه جدید که حاصل پژوهش قرآنی است.

  • من ضد فلسفه نیستم. خودم چند دور فلسفه خوانده‌ام. اما قرآن، خودش یک نظام فلسفی دارد و اینهایی که می‌گوییم، فلسفه قرآن درباره هست و نیست اشیاء است.

و حالا بعد از توضیح استاد درباره سه تایی کلام، نطق و قول، باز هم سوالی درباره فلسفه مطرح می­‌شود. سوالی که به تفاوت­‌های فلسفه موجود و این مباحث اشاره دارد. صحبت آن پرسشگر به سوال­ محور بودن فلسفه رایج اشاره دارد، چیزی که در ظاهر در کتاب­‌های تدبر در هستی وجود ندارد. استاد هم جواب تفصیلی می­‌دهند و اشاره می­‌کنند که مباحث کتاب موضوع­‌ محور است و آنچه که در این پژوهش برایشان اهمیت داشته، آن بوده که ببینند برای خدا چه چیزی مهم است.

انگار که سوال استاد در این پژوهش همین بوده است؛ «چه چیزی برای خدا مهم است؟». چه سوال خوب و اساسی­‌ای. به راستی، چقدر این سوال برای من مهم است؟! چقدر از مطالعاتم را برای این رسیدن به این سوال اختصاص داده­‌ام و چقدرش را صرف پرداختن به مباحثی کرده­‌ام که برای دیگران مهم بوده است، بدون آنکه نسبت اهمیتش را با موضوعات مهم از منظر قرآن بدانم؟!

یکی از سوالات یا شاید هم بشود گفت درددل­‌ها و البته ابراز نیاز حضار این بود که بتوانند این مباحث را تفصیلی و کاربردی کنند. محوریت پاسخ تفصیلی استاد به این صحبت، حول لزوم وجود اقتضائات اجتماعی و فراهم بودن بستر در کنار ظرفیت فردی یا جمعی و قاعده­‌مند بودن ظهور علم بود.

یکی دیگر از حضار هم درباره ارتباط بین تدبر در هستی و مطالعه این کتاب­ها سوال کرد. استاد در پاسخ، به این نکته اشاره کردند که این کتاب­‌ها ما را به خواندن قرآن راهنمایی می‌­کنند. به عبارتی، این کتاب‌­ها، ما را از خواندن قرآن مستغنی نمی­‌کند، بلکه راه ورود و رجوع به قرآن، برای یافتن سوالاتمان از منظر اسماء، کتاب، کلمه و … را تسهیل می­‌کند.

در ادامه توضیحشان نیز به سه حُسن کتاب تدبر در اسماء اشاره کردند:

1- فصل­‌بندی آن که موضوعات اصلی اسماء را ذکر کرده،

2- چگونگی رجوع به قرآن برای فهم اسماء را گفته،

3- برای هرکدام دعایی آورده است. این مبحث کمک می­‌کند تا بتوانیم با مطالعه هر کدام از دعاهایی که اسماء خداوند در آن زیاد است، ابعاد و موقعیت‌­های مختلف را بفهمیم.

همچنان خاصیت زایش کلمه، خودنمایی می­‌کرد که استاد تذکر دادند که هنوز ارتباط شیء با آیه را نگفته‌­اند.

  • وقتی می‌­خواهیم تأثیر شیء را بر زندگی خودمان ببینیم، یعنی نسبت علم و قدرت یافتن و ایجاد حیات را بررسی کنیم، سراغ آیه می‌رویم. نوعاً اسمش را آیات می­‌گذاریم؛ یعنی خودش یک منظومه است، یکی نیست.

به عبارتی، پیدا کردن کارکرد شیء در زندگی، با در نظر گرفتن مدار حق و بر پایه هدایت، را با آیه (آیات) مرتبط می­‌دانیم.

یک نفر از جمع پرسید: «آیه یعنی ما از طریق اشیاء هدایت می‌شویم یا اشیاء از طریق ما؟» و استاد پاسخ دادند که اشیاء از طریق ما.

خیلی عجیب است تا قبل از این، نگاهم به آیه برعکس بود. و البته به این حد هم مبسوط نبود!

استاد با بیان مثال‌­هایی، توضیحات مبسوطی می­‌دهند تا این نگاه به آیه جا بیفتد.

بعد از آن هم، ارتباط بین این 5 کلمه اساسی را توضیح می­‌دهند. (عکس تخته ششم)

سوال و جواب­‌ها باز هم ادامه دارند. هم مباحث، شیرین و نغز است و هم جمع، تشنه شنیدن و دانستن بیشتر. استاد هم با حوصله به سوالات پاسخ می­‌دهند. همین هم جمع را به پرسش‌­های بیشتر ترغیب می­‌کند. سوالات کم­ کم به سمت اسماء و کتاب تدبر در اسماء متمرکز می­‌شود. و من با هر توضیح استاد، با خودم فکر می­‌کنم که این مباحث چه بستر عظیمی است برای غور کردن و اندیشیدن و…!

 

صوت صحبت‌های استاد اخوت در این جلسه را می‌توانید از اینجا دانلود نمایید و یا در زیر بشنوید:

 

دانلود عکس‌های تخته

 

لحظه‌نگار نشست: 

۱۴۰۳/۴/۲ ،۰۵:۰۳:۵۳ +۰۰:۰۰خرداد ۲۷ام, ۱۴۰۳|