داستان بیست و چهارم، سبحان الله
پارک عجیب
روایت های مادرانه، برای آموزش اذکار در زندگی و جاری ساختن روح معنوی بین اتفاقات روزمره با نگاه عظمت دهی به پدیده ها
نویسنده: زینب موسوی
قصهگو: نسترن پورصالحی و آقا پسر
موضوع: توجه به وجود شکستها ولی نا امید نشدن و شروع دوباره و با قدرت داشتن، عاطفه دختر و پدری، اجازه امتحان کردن را به کودکان دادن.
کلمات کلیدی: پارک، سازه طناب، بالا رفتن، افتادن، سبحان الله.
آمادهسازی ذهن کودک برای ورود به داستان
- تا به حال پارک رفتید؟ چه بازیای کردید؟ قصه ما در مورد یک پارک عجیب هست. بریم ببینم چه جور پارکیه؟
متن داستان را از اینجا بخوانید.
صوت داستان را از اینجا دریافت کنید.
فعالیتهای داستان:
- یک کاری که براتون سخته رو با مامان انتخاب کنید و برای بهتر انجام دادنش تلاش کنید. مثلا سعی کنید توپ رو توی سطل بندازید.
- اول از نزدیک شروع کنید و کم کم دورش کنید تا مهارت پرتاب در شما تقویت بشه و یا هر بازی حرکتی دیگه…
کاربرگ مرتبط با این داستان را از اینجا دانلود کنید.
دانه بیست و چهارم تسبیح: | |||
متن داستان | صوت داستان | فرم ارزیابی | کاربرگ |