استفاده انسان از قوای مختلف وجودیاش و نیل به سعادت حقیقی و راستین، نیازمند شناخت معیارهای الهی و عمل مبتنی بر آن است. بر این اساس توانایی تعقّل در انسان نهاده شده تا بواسطه آن بتواند اعمال و رفتار خود را براساس مبناهای حقیقی عالم هستی ساماندهی نماید. ضمناً تفکر به عنوان ابزاری مهم در سیر شناخت انسان از اهمیت ویژهای برخوردار است. از این رو تفکر بنیادی سعی میکند تا ضمن تبیین رابطه میان تفکر و تعقل، با ارائه تمارین عملی و کاربردی، توانمندی فرد را در استفاده صحیح از این دو قوه و ارتباط مؤثر میان آنها فعال نماید.
تفکر و تعقل، دو ساحت مهم از وجود انسان اند و دو یار همراه که تنها در همراهی با هم ساختار وجود آدمی را به غایت شایسته اش می رسانند؛ و مقوله تفکر بنیادی درصدد تبیین این پیوند و رابطه است. بدان که در مقام تعریف، تعقل را نیروی فهم حقایق دانند و تفکر را به مثال آینه ای که این حقایق را در درون تو آشکار می سازد. حال به اعتبار داد و ستدی که میان این دو برقرار شود، تو را این امکان فراهم آید که معیارهای حقی را که به مدد نیروی عقلت در می یابی، همچون نقشه راهی در پیش روی زندگی ات قرار دهی و به مدد آینه گی تفکر، در هر لحظه ای و در آستانه ظهور هر عملی، متوجه آن معیارها شوی و اینگونه مسیر زندگی ات را بر مدار تفکری که تحت ولایت عقل، راه را از چاه باز می شناساند، در جهت رضای الهی تنظیم کنی.